نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار، دانشگاه ابن طفیل، مراکش
چکیده
دو مفهوم اساسی در زمینۀ زبانشناسی متنی عبارتند از: انسجام و قوام. این دو مفهوم هم در سطح تولید متن و هم در تفسیر آن وارد میشوند. اما یک متن چگونه سازمان مییابد؟ قوانین انسجام متنی کدامند؟ تفاوت میان انسجام و قوام چیست؟ چگونه با توجه به این قوانین متن را بهتر تفسیر کنیم؟ اینها سؤالاتی هستند که در این مقاله مورد بحث قرار خواهند گرفت. در این مقاله به مفاهیم مطرح شده توسط زبانشناسان مختلف مانند: میشل شارول، ژاک فونتانی ، لیتا لوندکویست و دومینیک منگنو استناد خواهیم کرد. در واقع، میتوان گفت که انسجام یک شرط متنی است که مستلزم روابط منطقی و غیر متناقض میان جملات مختلف متن است، به اعتقاد میشل شارول (در مقدمهای بر مسائل انسجام متنی، 1978)، چهار قانون بر این خاصیت متن حاکم هستند که عبارتند از: قاعدۀ تکرار، قاعدۀ پیشرفت اطلاعات، قاعدۀ عدم تناقض و قاعدۀ رابطه. متخصص علوم تربیتی، لیتا لوندکیست به نوبه خود، سه سطح انسجام را از هم متمایز میکند: سطح موضوعی، سطح معنایی و سطح پراگماتیک. در این مقاله، سعی خواهیم کرد تا سه سطح انسجام مطرح شده توسط لیتا لوندکویست را با چهار اصل انسجام بیان شده توسط میشل کارول را در ارتباط قرار دهیم، به منظور ایجاد یک مدل تحلیل متنی که بتواند تفسیر و دریافت هر نوع متن ادبی را تسهیل کند. در رابطه با انسجام موضوعی، روشهای تکرار و همچنین سه نوع پیشرفت را مورد بررسی قرار خواهیم داد. در مورد انسجام معنایی، در مورد فرا-قانون عدم تضاد نزد میشل کارول سخن خواهیم گفت و در مورد انسجام پراگماتیک، چهارمین قانون انسجام او، یعنی قانون رابطه را ارائه خواهیم داد.
کلیدواژهها