نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار، دانشگاه علامه طباطبایی، ایران
چکیده
اگر با نظریة فون هومبولت که «هر زبان جهانبینی مختص به خود را دارد»، موافق باشیم بدیهی است که یادگیری زبانی جدید نیز تأثیرات خاص خود را بر ادراک از دنیای پیش رو و حتی نوع توصیفات در مورد اطراف میگذارد. بنابراین یادگیری زبانی جدید به کاربر این امکان را میدهد تا سوبجکتیوینه خود را عمق بخشد و وحدت ذهنی او را با نشانههای معنایی در گفتمان سوبجکتیویته استدلالی افزایش دهد. اما چگونه سوبجکتیویته توسط فراگیری زبانی جدید تغییر میپذیرد؟ اگر قضیه بالا را قبول داشته باشیم، شواهد آن درعبارات قابل درک است ولی براحتی قابل شناسایی نیست. بنابراین، در این مقاله ارتباط بین زبان و شناخت که غالباً بر رابطه بین هستی زبان و موضوعات فرازبانی تمرکز دارد، را بررسی میکنیم. بدین ترتیب، این رویکرد به ما امکان میدهد تا بتوانیم نگاهی متفاوت به سوبژکیویته کاربرانی که در حال یادگیری زبان در حال تعریف هستند داشته باشیم و بتوانیم مراحل مختلف این مالکیت زبانی را تحلیل کنیم.
کلیدواژهها