نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناس ارشد، دانشگاه شهید بهشتی، ایران
2 استادیار گروه زبان فرانسه، دانشگاه تربیت مدرس
چکیده
«زمان» همواره برای آدمی منبع ترس و اضطراب بوده است؛ چرا که گذر زمان او را به مرگ نزدیک میسازد. این مقاله در نظر دارد تا با روش تحلیلی نظام تخیلی که ژیلبر دووران تعریف کرده و در کتاب خود به نام ساختارهای مردمشناختی نظام تخیلی دستهبندی و تبیین کرده است، به این سوأل پاسخ دهد که در رمانهای مارگریت دوراس ترس از گذر زمان چگونه و بر اساس شکلگیری چه مجموعه صورتهای زمانی بازتاب یافته است؟ بدینمنظور شش رمان از مجموعه رمانهای نویسنده که در طول سی سال تجربة نویسندگی او (1954م تا 1984م) به دست آمده انتخاب کردیم و با تکیه بر رویکرد مردمشناسی دووران که بر دستهبندی همگونگی صورتهای زمانی و همگرایی ساختارهای تصویری نظام تخیلی متکی است، به تحلیل آثار او پرداختیم. به نظر میرسد که نظام تخیلی مارگریت دوراس، به رغم نوشتار مسطح و به ظاهر غیرتصویری خود، متبلور از صورتهای زمانی هولناک است، صورتهایی که عمدتاً با نمادهای ریختحیوانی، ریختتاریکی و ریختسقوطی بازتاب یافته و نمایانگر جایگاه هستیشناسی پریشانگونه نویسنده است.
کلیدواژهها