نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
انسان، همواره به لحاظ ماهیت زندگی اجتماعیاش، برای برقراری ارتباط با همنوعان خود از ابزارها و وسایل متعددی استفاده کرده که در این میان " زبان" به عنوان یک پدیده اجتماعی (قوه ناطقه خاص بشر که نقطه تمایز او با نوع حیوان میباشد) مهمترین وسیله ارتباطی او محسوب شده که به واسطه آن نیات و مقاصد خود را به مخاطب خود انتقال میدهد. و اما اکنون سئوال این است؛ آیا متکلم (گویشور) همیشه، طی یک دیالوگ و تعامل با مخاطب خود، با ادای منظم واجها و تکواژهای زبان در زنجیره گفتار صرفاً قصد استفهام، نفی و یا تأیید صوری حقیقتی را دارد؟ اینجاست که باید اذعان کرد که در اوایل دهه 60 قرن بیستم میلادی، به دنبال تحقیقات ج. ل. آستین فیلسوف و زبانشناس بریتانیایی، زبانشناسی و نقد ادبی با فاصله زیاد از نظریات ساختارگرایانه فردینان دو سوسور رویکرد دیگری به خود گرفته و بدین طریق پایههای زبانشناسی پراگماتیک بنا شد. آستین بر این باور بود که سخن گفتن همیشه تنها و فقط و فقط به معنای تأیید چیزی یا حقیقتی نبوده، بلکه میتواند بطور ضمنی حامل پیام دیگری برای مخاطب بوده باشد، مثلاً درخواست انجام کاری یا القاء چیزی دیگر غیر از معنای سطحی کلام. معمولاً نیت و معنای اصلی کلام گوینده هم در این لایههای درونی گفتار مستتر است که مخاطب کلام باید طی فرآیند خاصی آن را رمزگشایی کرده و بدان واکنش معقول و منطقی نشان دهد، تا اینکه یک تعامل زبانی به معنای واقعی کلمه برقرار گردد.
در این مقال اندک نگارنده تلاش خواهد کرد- ضمن توجه و تمرکز به این اصل که نمیتوان همیشه و حکماً از طریق شکل ظاهری زبان (ساختواژهها، واجها، صیغهگان و عناصر همنشینی حاضر در زنجیره گفتار) به کشف معنا و نیت باطنی کلام گویشور(ان) دست یافت؛ بلکه پارامترهای مهمتر دیگری چون فضای روانی، اجتماعی و فرهنگی حاکم در یک تعامل زبانی نیز سهم بسزایی در رمزگشایی معنا دارند- اصطلاح «زبانشناسی پراگماتیک» را ریشهشناسی، تعریف و تحلیل کرده و به مسائلی از جمله: کلام استعاری و کنایی، حروف ربط استدلالی، معنای ضمنی و گزارههای اجرایی بپردازد.
کلیدواژهها