نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

گروه زبان و ادبیات فرانسه، دانشکده زبانها و ادبیات خارجی، دانشگاه تهران، تهران، ایران

چکیده

نیمۀ دوم قرن بیستم شاهد پیدایش نظریه‌های دریافت است، نظریه‌هایی که نقش خواننده را به‌عنوان عاملی محوری در تکوین معنای اثر ادبی بازتعریف می‌کنند و از رویکردهای سنتیِ متمرکز بر مؤلف یا متن فاصله می‌گیرند. این مقاله با اتخاذ چنین رویکرد انتقادی و با بهره‌گیری از مفاهیم بنیادین هانس روبرت یاوس، ازجمله «افق انتظار» و «شکاف زیبایی‌شناختی»، به بررسی پذیرش در جستجوی زمان از دست‌رفته اثر مارسل پروست در ایران می‌پردازد. پژوهش حاضر ضمن تحلیل دقیق نقد‌های روشنفکران ایرانی – شامل منتقدان ادبی، مترجمان، دانشگاهیان و نویسندگان – به واکاوی تأثیر اثر پروست بر ادبیات فارسی و نویسندگان ایرانی، و در صورت عدم تأثیرگذاری قابل‌توجه، به شناسایی علل آن می‌پردازد. یافته‌های این پژوهش حکایت از پذیرشی متناقض دارند: در فرانسه، شکاف زیبایی‌شناختی اولیه میان افق انتظار خوانندگان و افق اثر به‌تدریج به پیوند زیبایی‌شناختی بدل شده و از هم‌جوشی موفق این دو افق حکایت دارد. اما در ایران، این فاصله همچنان پایدار مانده و مانع از ادغام جهان ادبی پروست با هنجارهای ادبیات فارسی شده است. پنج عامل اصلی برای توضیح این پذیرش محدود مطرح می‌شوند: پیچیدگی سبکی نوشتار پروست، ترجمه‌ناپذیری اثر او، غرابت مفهومی و موضوعی، محدودیت اثر به حلقه‌ای نخبه‌گرایانه و فقدان آثار ترویجی به زبان فارسی. با شناسایی این موانع، این مقاله تحلیلی تازه از فراز‌ها و چالش‌های مرتبط با پذیرش ادبی متفاوت پروست ارائه می‌دهد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات