نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار گروه فرانسه، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران.

2 دانشجوی دکتری گروه زبان فرانسه، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران.

10.22034/rllfut.2024.61447.1440

چکیده

میشل اوئلبک تأملی عمیق و قابل مشاهده به جامعه معاصر و شرایط انسانی دارد. او در رمان‌هایش نمونه‌ای بارز از پارادوکس‌های تکنیکی ادبی ارائه می‌دهد. اغلب او را نویسنده‌ای بدبین می‌دانند، زیرا وی نظرات خود را بدون هیچ ملاحظه و محدودیتی بیان می‌کند. او انسان معاصر را با دقت و صریح توصیف می‌کند و به خود این اجازه را می‌دهد تا نقدی قاطع و صریح از وضعیت جهان داشته باشد. اوئلبک به عنوان یک جامعه‌شناس تلاش می‌کند تا جامعه‌ی مدرن را درک و به تصویر بکشد. رمان‌های او بر جامعه‌ی معاصر تمرکز دارد، جامعه‌ای که در آن شیُ‌سازی روابط انسانی دشوار به نظر می‌رسد و فرد غیراجتماعی و منزوی شده است که دیگر قادر به برقراری ارتباط با دیگران نیست. هدف رمان‌های او آشکار کردن مشکلات اساسی جامعه قرن بیست و یکم از طریق رمان‌هایی است که بی‌احساسی و بیگانگی مردم را نشان می‌دهد و انسان معاصر را طوری به تصویر می‌کشد که گویی در ذهن خود زندانی شده است. هدف مقاله حاضر تأثیر فلسفه شوپنهاور بر آثار میشل اوئلبک به روش تحلیل بینامتنی با تاکید بر ایده رنج بشر درتفکر شوپنهاور و اوئلبک است.

کلیدواژه‌ها