نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 نشریه تبریز

2 استادیار دانشگاه شهید بهشتی/ گروه زبان و ادبیات فرانسه و لاتین

چکیده

زندگی انسان همواره متاثر از حوادثی است که خود محصول نگاه او و بینش او به جهان است. در عین حال، تحولات زندگی بشر و اندیشه آن دو متغیر اصلی تمدن است که علت و معلول یکدیگر هستند. یکی از نقاط عطف در تکامل فکری انسان ، دوره رنسانس بوده است که مانند تکانه ایی عظیم در فکر بشر، پس لرزه های آن در قرن نوزدهم با انقلاب صنعتی رخ می دهد. و ادبیات که از دیرباز صیقل دهنده روح و روان انسان بوده است انعکاس دهنده این جهش های فکریست به ویژه در آثارادبی و هنری دوران پس از رنسانس. آنجا که ساختار داستان‌ها تحت تأثیر اندیشه نویسنده تغییر می‌کند،هر دم بوطیقایی دیگر با نام‌های بالزاک، فلوبر، موپاسان و... بر لوح تمدن انسان خلق می‌شود. در سایه این جهش ها، شاهد وارونه شدن فلسفه های پذیرفته شده از دیرباز هستیم. آنچه چارلز پرو بر اساس فلسفه «transcendance » در قرن هفدهم در «ساندریون» روایت میکند، موپاسان با نگاهی متفاوت از اندیشه « transcendantal » کانت، در داستان «گرد بند» به تصویر میکشد.رختی نو برتن فلسفه و جهان بینی ژنده پوش دو قرن قبل : به عبارت دیگر، فرامتنی که بر زیرمتن جای میگیرد. بررسی سطوح و الگوهای روایی، شباهت ساختارها و تفاوت معنایی این داستان ها را اثبات می کند. موپاسان با آگاهی از تغییرات دوران گذار خود، معنای جدیدی را از فلسفه ایی نو به مردم زمان خود منتقل می کند، اما همچنان در چارچوبی که زمانه بدان خو گرفته است، تا خوانندگان به راحتی آن را درک کنند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات