نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکترای ادبیات فرانسه، گروه زبان فرانسه، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 دانشیار گروه فرانسه، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
3 استادیار گروه فرانسه، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده
نقیضه پردازی یکی از مفاهیم بسیار ابهام برانگیز حوزۀ ادبیات است. ما همه روزه این مفهوم را به صورت ناخود آگاه به کار می بندیم و یا کاربرد آن را در محیط اطراف خود می بینیم. هنگامی که از نقیضه سخن میگوییم، نام بردن از کنو اجتناب ناپذیر است. او در سال 1924 به گروه سورئالیست ها پیوست و کتاب گلهای آبی را در سال 1965 پس از کناره گیری اش از جریان سورئالیسم نوشت. این رمان از ساختار داستان نویسی پیچیده ای برخوردار است.
از میان تمامی بیش متن ها، در این تحقیق بیشتر بر نقیضه سازی مکاتب و اصول آن نزد کنو متمرکز می شویم. او مکتب سورئالیسم را با زیر سؤال بردن مفاهیم و اصول پایه ای آن ها به نقیضه می کشاند. اما سؤال اصلی و شاید به گونهای خط مشی این تحقیق، بررسی راهکارهایی است که کنو برای نقیضی نمایی مفاهیم مبین و شاخص مکتب سورئالیسم به کار میبندد: اول اینکه، کنو چطور این مکتب را از طریق تخریب تصویر ذهنی خواننده زیر سؤال میبرد و چطور تمام نظریات سورئالیست ها را راجع به گونهی ادبی به نقد می کشاند، و در آخر اینکه آثار او به چه گونه ی ادبی تعلق دارند؟
کلیدواژهها
موضوعات
Volume 9, Issue 1, 2017 (N° de Série 16), pp. 15-26.