نجمه اکبری؛ شراره چاوشیان
چکیده
از بدو ظهور تا به امروز، بازنمود ادبی شهر ایرانی دچار تحول گستردهای شده است. این بازنمود از مفهوم سنتی که شهر را به دو قطب آرمانشهر و پادآرمانشهرتقسیم میکند فاصله گرفته و به تفسیری پسامدرن روی آورده ...
بیشتر
از بدو ظهور تا به امروز، بازنمود ادبی شهر ایرانی دچار تحول گستردهای شده است. این بازنمود از مفهوم سنتی که شهر را به دو قطب آرمانشهر و پادآرمانشهرتقسیم میکند فاصله گرفته و به تفسیری پسامدرن روی آورده که شهر را زمان-مکانی متکسر میانگارد. از این منظر، از آن جا که "شدن" فضاهای شهری، "شدن" اجتماعی-فرهنگی برخی از گفتمان های رایج در جامعهٴ ایرانی را متبلور میسازد، حائز اهمیت ویژهایست. بنابراین، از ورای سه اثر فارسی، همانطور که بود، رنگ کلاغ و شاهراه، که مثالهایی بارز از همگرایی "شدن" زمان-مکانی و اجتماعی-فرهنگی هستند، درپژوهش حاضر سعی داریم مسألهٴ فضایی سازی گفتمانهای اجتماعی را مورد مطالعه قرار دهیم. در این راستا از نقد جغرافیایی بعنوان کاربست نظری بهره خواهیم جست و درصدد آنیم که به چند سؤال بنیادین پاسخ گوییم که ابعاد مختلف مسألهٴ پژوهش را برجسته میسازند: چگونه آثار منتخب تعبیر جدیدی از دوگانهٴ "مرکز-حومه" ارائه میدهند؟ چگونه تکسر فضاهای شهری میتواند بر جهت گیری نسلهای مختلف جامعهٴ ایرانی دلالت کند؟ در نهایت، چگونه شهر داستانی میتواند بر شهر واقعی اثر بگذارد و مرزهای تحمیل شده توسط واقعیت اجتماعی را دستخوش تغییر و تحول سازد؟