سمیرا آهن ساز سلماسی؛ مهدی افخمی نیا؛ محمدحسین جواری؛ محمد محمدیآغداش
چکیده
هر مفهوم روایی مستلزم چارچوب مکانی و زمانی خاصی است که از طریق آن در بستر متن گسترش مییابد. برخلاف رمان سنتی که بافت زمان و مکان را موضوعی حاشیهای تلقی میکند، رمان مدرن به مطالعهی دگرگونی ...
بیشتر
هر مفهوم روایی مستلزم چارچوب مکانی و زمانی خاصی است که از طریق آن در بستر متن گسترش مییابد. برخلاف رمان سنتی که بافت زمان و مکان را موضوعی حاشیهای تلقی میکند، رمان مدرن به مطالعهی دگرگونی ویژگیها و ساختار مکانی میپردازد و بازسازی بیوقفهی مکان را از ورای نگاه نهاد ناظر نشان میدهد. گذر میلان (1954)، به عنوان نخستین اثر برتر از میشل بوتور، که بر پایهی درکی چند آوایی از جهان واقع بنا شده است، روایتی کابوس وار از زندگی شهری است که شکاف روزافزون میان انسان و جامعهی مدرن را به تصویر میکشد. در حقیقت، جهان داستانی بوتور جهانی ذهنگرا (سوبژکتیو) است که در نگاه راوی یا در خودآگاه شخصیتهای رمان شکل میگیرد. با این حال، ساختار مکانی دربردارندهی یک بعد عینی نیز میباشد که برگرفته از جهان واقع بوده و به ساخت معنا در اثر کمک میکند. خوانشی عمیق از چارچوببندی مکان در رمان یاد شده به پژوهشگر این امکان را میدهد که به تصویر ذهنی نویسنده از دنیای مدرن دست یابد. ما در این مقاله نخست به تحلیل گزیدههایی از رمان بوتور میپردازیم که بر جنبههای توپوگرافیک بافت مکان تکیه دارند و در مرحلهی بعد سعی بر این داریم که ارتباط میان چارچوب مکانی و تنش درونی نهاد ناظر را آشکار کنیم.