نجمه اکبری؛ اسفندیار اسفندی؛ ماندانا صدرزاده
چکیده
ادبیات شهری که در چند دههٴ اخیر به ژانری مجزا تبدیل شده است، اشکال مختلف رویارویی و تعامل شهر واقعی و شهر داستانی را به نمایش میگذارد. تمام زمستان مرا گرم کن نمونهای بارز از این رویارویی است. در این ...
بیشتر
ادبیات شهری که در چند دههٴ اخیر به ژانری مجزا تبدیل شده است، اشکال مختلف رویارویی و تعامل شهر واقعی و شهر داستانی را به نمایش میگذارد. تمام زمستان مرا گرم کن نمونهای بارز از این رویارویی است. در این داستان کوتاه، راوی به زمان-مکانی که زاییدهٴ تخیل اوست کوچ میکند و اینگونه خود را از بند زمان-مکان یکنواخت و کسالتبار شهرش رها میکند. بدین ترتیب، شاهد بازسازی دو جهان پادآرمانشهری و آرمانشهری هستیم که "شدن" آنها در تضاد با یکدیگر قرار میگیرد. این تضاد، تفاوتها، مرزها و همچنین پیچیدگی مفهوم "شدن" شهری را آشکار میسازد. در این مطالعه، با بهرهگیری از مفاهیم تحلیلی نظریهٴ جهانهای ممکن و همچنین نقد جغرافیایی برتران وستفال بدنبال مطالعهٴ این تضاد هستیم که مسألهٴ اصلی پژوهش محسوب میشود و بررسی آن نیازمند پاسخگویی به چند سؤال بنیادین است: خاستگاه و بازخوردهای ظهور جهان تخیلی که زاییده ذهن راوی است چیست؟ چگونه میتوان "شدن" ساختاری و وجودی جهانهای متن را تحولی مرتبط با وضعیت پسامدرن دانست؟ چگونه این جهانها بر واقعیت جغرافیایی کنش نشان میدهند و مرزهای آن را دستخوش تغییر و تحول میکنند و در نهایت چه سرنوشتی خواهند داشت؟ نتیجهٴ پژوهش حاضر تفکری در باب وضعیت شهرو شهروند در عصر پسامدرن خواهد بود.