سمیه رستمی پور؛ محمد زیار
چکیده
در قرن بیستم و بهطور دقیقتر در پایان جنگ جهانی دوم، بازنمایی ادبی فضای ارجاعی حاصل از اندیشههای پسااستعماری و پست مدرنیسم جایگاهی اساسی پیدا کرد. از آن زمان به بعد، مطالعه میان رشتهای ادبیات و ...
بیشتر
در قرن بیستم و بهطور دقیقتر در پایان جنگ جهانی دوم، بازنمایی ادبی فضای ارجاعی حاصل از اندیشههای پسااستعماری و پست مدرنیسم جایگاهی اساسی پیدا کرد. از آن زمان به بعد، مطالعه میان رشتهای ادبیات و جغرافیا، نقد جغرافیایی را به وجود آورد؛ روشی برای تحلیل ادبی که توسط برتراند وستفال توسعه یافت و علاقهاش به مطالعه ارجاع جغرافیایی و داستان می پردازد. در ارتباط با تحلیل جغرافیایی، ما شازده کوچولو، اثر آنتوان دو سنت اگزوپری را مورد بررسی قرار می دهیم. این شاهکار رابطه بین داستان و ارجاع را برجسته می کند. در واقع این اثر به همان اندازه ارزش ادبی دارد که ارزش جغرافیایی دارد. اصالت این پژوهش، بررسی فضایی-زمانی از طریق شازده کوچولو با تکیه بر نقد جغرافیایی به عنوان یک روش تحلیل میان رشته ای است. با در نظر گرفتن تئوری های نقد جغرافیایی، زمان به عنوان یک بعد از فضا، جنبه فضایی می گیرد و غیر زمان مند می شود. نتایج تحقیق نشان می دهد که تکثرگرایی و چندفرهنگی برای بازنمایی فضای چند زمانه و ناهمگن ضروری است. بنابراین، این کار پژوهشی ما را وا می دارد تا از طریق خوانایی اثر ادبی و واکنش متقابل، ارزش انسانیت را مورد توجه قرار دهیم.