طیبه حسینیان
چکیده
مطالعات ادبی بیشترمسئله زمان را درساختارهای کلامی مورد بررسی قرارمی دهند. مقاله پش رو، این مفهوم را، نه در کلام، بلکه درذهن هنرمند جستجو می کند. بلزساندرا شاعرنوپردازقرن بیست، ازفضا واشیاء برای القاء ...
بیشتر
مطالعات ادبی بیشترمسئله زمان را درساختارهای کلامی مورد بررسی قرارمی دهند. مقاله پش رو، این مفهوم را، نه در کلام، بلکه درذهن هنرمند جستجو می کند. بلزساندرا شاعرنوپردازقرن بیست، ازفضا واشیاء برای القاء این مضمونبهره برده، و اگر توالی، پیوستگی و گسست را مولفه های زمان بدانیم، میان این سه، رابطه ای شاعرانه برقرارکرده که به ادراکی شهودی از زمان بیانجامد. حافظه وتخیل نیزدربازنمایی زمان وآفرینش تصاویرزمانمند شریکند. این دو، هنرمند را به گذشته رجعت داده، به استقبال آینده می برند و گاه درلحظه ای از حال متوقف می سازند. اما سرانجام دراین آمد وشد، شاعرنه تنها مغلوب زمان نیست بلکه از آن پیشی می گیرد. می کوشیم که چگونگی این امر را از خلال سه نوع برداشتی که از زمان رایج است نشان دهیم. اشکال خطی، مدور و مارپیچ، روند چیرگی هنر و هنرمند بر گذر زمان را در خود خلاصه میکنند و ما بر آنیم که تظاهرات زمان را در این سه شکل بیان نماییم. بر این اساس، تحلیل فرم و شکل اشعار و ارجاعاتشان به هنرهای تصویری همچون عکاسی و سینما و در نهایت اتکاء به روش اسطوره شناسی و نام شناسی ما را به اثبات نامیرایی هنر از دیدگاه بلزساندرا رهنمون خواهد ساخت. در تحلیل شکل و محتوا خواهیم دید که مضامین، هجاها واستعاره ها همه به نوعی مفهوم زمانمندی را دراثرساری وجاری کرده اند و درنهایت تخلص شاعر، بندهای زمان را ازدست و بال شعرش برمی دارد و آن را چون ققنوس جاودانه می سازد.